- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر پـا شده یک شـور دگـر باز به دنیا یا قـاصـدک آورده خـبـر بـاز به دنـیـا لـیـلا پـسـر آورده به این عـالـم خـاکی یـا آمــنـه آورده پــسـر بـاز بـه دنــیــا نـازل شده از یـمـن ظهـورش برکـاتی سر تا به قـدم مـظهر سیـمای نبی بود هر چـند عـلی بـود مسـمّـای نـبـی بود نـازل شده از یـمـن ظهـورش برکـاتی در کل ممالک خبری بهتر از این نیست باید بنویسم پـسری بهـتر از این نیست نـازل شده از یـمـن ظهـورش برکـاتی دور تـو بـگـردیـم کــنـار پـدرت بـاش همواره گـل و باغ و بهـار پدرت باش نـازل شده از یـمـن ظهـورش برکـاتی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
میشود گاهی وصال ازسختی هجران درست مثل لبخندی که شد از دیده گریان درست کوزه مجنون شکست و حال مجنون خوب شد میکنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست از پـیـمبـر زاده مـا یـک پـیـمـبـر آمـده یک ربیع الاول دیگر شد از شعبان درست هم چراغ راه هم پشت وپناه است این علی این چنین از ماهِ گردان شد بلاگردان درست خـانـهات آبـاد آقـا! یـوسـف کـنـعـان تو صد گلستان میکند از کلبه احزان درست زین ولادت هم دل مولا و هم نوکر خوش است مینویسم هرچه احمد باز حیدر میشود مینـویـسم هـر قـدَر الله! اکـبر میشـود ساکن عرش است و عرش از او معلی میشود کوثر محض است و آب از او مطهر میشود هرکه یک دفعه نگاهش کرده با خود گفته است شک ندارم این جوان روزی پیمبر میشود هر زمان که بینقاب از کوچهای رد میشود به هوای دیدنش در کوچه محشر میشود در بقیع و در نجف سر میشود هرلحظهاش روزگـار هرکسی پائـینِ پا سر میشود با اذانش سُبحه و سجـاده مستی میکنند نام او باشد عـلی و هست زهـرا بیشتر تکـیه بر این شاهـزاده کرده بابا بیـشتر قد و بالای پسرها دلخـوشی مادر است کـیف کرد از دیـدنش پس اُمِّ لیلا بیشتر خَلق احمد خُلق احمد منطقش هم احمدیست جبرئیل از این شباهت میخورد جا بیشتر ذوالفقار دست مولا دستبوس اکبر است میدمـد روی لـبـش انّـا فـتـحـنا بیـشـتر زهره از یل های شامی آب خواهد شد یقین گر بگوید ذکر لاحول و لا.. را بیـشتر مثل جدش بینظیر و مثل جدش لافتیست عرش حق را نور بود و بر زمین هم نور شد در کریمی چون عمویش مجتبی مشهور شد جار میزد اسم حیدر را به روی مأذنه چشم بدخواهش الی یوم القیامت کور شد دستـبوس عمهاش بود و رکاب عمهاش بر حفاظت از حـریم زینـبی مأمور شد ای بقـربان نـمازش؛ ای فدای گریهاش در مناجات شبـش سجاده کوه طور شد اذن میدان خواست زهرا را ببیند زودتر با خودش میگفت مادر جان! زیارت جور شد! راه افـتاد و پدر گریه کنان پشت سرش بـر تن اکـبـر زره بـر شـانـه بـابـا عـبـا گریه میکرد از غمش حتی زره حتی عبا تا که آقا دست سمتش برد از هم باز شد جمع و جورش کرد آخرسر علی را با عبا یک علی آمد به میدان! شد صد و ده تا علی! یک عبا نه!لازم است اینجا صد و ده تا عبا این جوانان بنی هاشم چه زجری میکشند تا نگـردد ناگهـان سرریز از هرجا عبا خاکی است و خاکی است و خونی است و خونی است چادر زهراست بر دوش جوانان یا عبا؟! در محرم روضه ماه صفـر را میبرند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
هـستـیم در میـخـانه دائـم مـست بـاده دارد چـقـدر ایـنـجـا گـدایـی اسـتـفـاده با یـا عـلی و یـا عـلی مـعـراج رفـتـم بُـرده مـرا تـا عـرش ایـن پـای پـیـاده حال خوشی در خلوت محراب داریم یار گدای بیسر و سامان حسین است مجـنون لیـلائـیم لـیلامان حسین است مـا را کـنـار سـفـره با آقـا نـشـانـدنـد ابــروی او دائـم ســر پــیـکــار دارد یـوسـف کـجـا ایـنـقـدرهـا بازار دارد دیـدیم در تـوحـید چـشـمش ماسـوا را تقـسیـم کردند از نگـاهـش نـورها را می، کـردهاند از لعل او انگـورها را در کربلا محشر به پا کرد و زمین خورد وقـتـی مـسـیـر روزدن فـرقـی نـدارد جـان تو یا که جـان من فـرقی نـدارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی اکبر علیهالسلام
مَلَک خادم، مَلَک سائل، مَلَک دربان؛ علیاکبر فَلَک رَفعت به تائید فَلَک گردان؛ علیاکبر تو خَلقاً مثل جَدّت مصطفی هستی و این یعنی تو را بخشیده یزدان حُسن بیپایان؛ علیاکبر تو خُلقاً مثل ختمُ الانبیا هستی و این یعنی خدا، مدحِ تو را گُفتهست در قرآن؛ علیاکبر تو داری منطقی مثل رسول الله و این یعنی سخن گفتی فقط با منطقِ ایمان؛ علیاکبر تو آن ماهی که وقتی دیده شد در عالم ِکثرت ز چشم افتاد حُسن ِیوسف ِکنعان؛ علیاکبر تو آن ممسوسِ فیاللّهی که از ماهند تا ماهی درون بحر اوصاف ِتو سرگردان؛ علیاکبر عمو میگفت ای والله، به تو میگفت ثارالله بزن بر قلب میدان همچنان طوفان؛ علیاکبر بـرای تو ز هم پاشـیدنِ شیـرازۀ لشگـر شبیه آب خوردن بوده است آسان؛ علیاکبر نه تنها دشمنان، آن روز حتّی دوستدارانت شدند از طرزِ میدانداریت حیران؛ علیاکبر به یاد فاتح بدر و حنین و خیبر و احزاب نشاندی مرگ را بر گُردۀ گُردان؛ علیاکبر تو افتادی و بابای تو هم مُشرف به مُردن شد تو افتادی و بابا گفت: زینب جان«علیاکبر«… به یاد مـادرِ پهلـو شکـسته نالـهها کردم چو پهلوی تو را دیدم به خون غلطان؛ علیاکبر عصای پیریام برخیز من چشمم نمیبیند به سمت خیمه زینب را تو برگردان؛ علیاکبر دلم شد شرحه شرحه؛ میوۀ قلبم کنار تو بلی داغِ جوان دردیست بیدرمان؛ علیاکبر
: امتیاز
|
مناجات سال نو با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چـشمها پرسـش بیپـاسخ حـیـرانیها دستهـا تـشـنـهٔ تـقـسـیـم فـراوانـیهـا با گل زخـم، سر راه تو آذین بـسـتـیم داغهـای دل مـا جـای چــراغـانـیهـا حـالـیـا دست كـریـم تـو بـرای دل مـا سرپناهیست در این بیسر و سامانیها وقت آن شد كه به گل حكم شكفتن بدهی ای سرانگشت تو آغاز گـلافـشانیها فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزلها و غـزلخوانیها سایهٔ امن كـسای تو مرا بر سـر، بس تا پنـاهـم دهـد از وحشت عـریـانیها چـشـم تـو لایـحهٔ روشن آغـاز بـهـار طـرح لبـخـنـد تو پـایـان پـریـشانیها
: امتیاز
|
مناجات سال نو با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بهار، موسمِ احساس و عشق و شیدایی بهار، فصلِ گل و سبزه است و زیبایی امیـد، هـاتـفِ غـیـبـی به ما دهـد مـژده بهـارِ ما، گـلِ نـرگـس تـویی و میآیـی فـدا کنم بـه قـدومـت، تـمامِ هستیِ خود تــوئـی ولــیِ خــدا، ای مـهِ اهـورایـی یـقـیـنم آمـدنِ تـوسـت ای یـگـانـۀ دهـر همیـن بس اسـت مرا، تا کـنم شکیبایی
: امتیاز
|
مناجات سال نو با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
و باز افسوس فروردین نشد اسفندها با تو بیـا تا وا شود دلهای ما از بنـدها با تو زمانش میرسد جایِ غم و اندوهها داریم فـقـط لبـخـندها لبـخـنـدها لبخـنـدها با تو مبارک کُن زمین را و خودت را آفتابی کُن که در عـالـم بپـیچـد آتشِ اسپـندها با تو ببر ما را به شادیهای محض از تلخ کامیها دلم قرص است شیرین میشود این قندها با تو تو ما را امتحان کردی و دیدی پایِ تو ماندیم تو ما را خواندهای محکم شود پیوندها با تو زمین این روزها غرقِ نشانیهای موعود است چه نزدیک است میآئیم با سربندها با تو چه دارد خاک ما ایرانیان سهم تو میگردند و عریان میشود شمشیرِ غیرتمندها با تو به جان چشمهایت حالِ حَوِل حالنا داریم بیا تا راست باشد عاقبت سوگندها با تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
روزها سرمست و شبها راهیام کیف دارد حال خاطـر خواهیام من اسـیـرم! جان به این آزادیام از تـبـش حالی به حالی میشـوم پُر از او از خویش خالی میشوم هر طرف از عشق صحبت میکنم اینکه آوردسـت ما را بر سجـود روی دشمنهای خود در میگشود داده بر این شـاهـزاده دل حـسین مینـویـسم روی سـاغـرها عـلی مینویـسـم هر طرف هرجا علی یا حسین این سر فدای خاک پات با ستـم بـیـداد کـردن کـار اوست خسته را امداد کردن کار اوست آیههای قدر و فجر و شفع ماست سـنـگـر عـمـهسـت دلـدار عـمـو رفته به زهرای اطهـر مو به مو نیست مثلش در سماوات و زمین صاحبان غصه را غـمخوار بود خواهران را دخـتران را یار بود بعد از آنکه خطبههایش را شنـید پیش او اسرار هستی بر ملاست خاک داده دست ما دیدم طلاست سوخته هی سوخـته هی سوخـته داغ شـام و کـوفـه دارد بر تـنش مانده جـای سـلـسـله بـر گـردنش چه غمی بالاتر ازاین، در مسیر خون جگـر شد آن امام بی نظـیر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
چشمان منتظر خورشید، با خندههای تو میخندد آه ای تبسم روحانی، هستی به پای تو میخندد با واژههای گل و لبخند، دارد لب پدرت پیوند باران بوسه که میگیرد، بابا برای تو میخندد بانوی شهر خدا حالا، در بر گرفته مسیحش را دستان منتظر باران، با ربنای تو میخندد میآیی از گل و فروردین، از نص واقعهای شیرین آری صحیفۀ هفت اقلیم، با هر دعای تو میخندد ای پیر وصل مناجاتی، ای آنکه قبلۀ حاجاتی در هر فراز مناجاتت، گویی خدای تو میخندد ای روح سجده! دل محراب، در حسرت قدمت بیتاب آری نسیم اجابت در، زلف رهای تو میخندد هرچند اهل زمین بودم، هرچند خاکنشین بودم هربار گریه شدم دیدم، دست عطای تو میخندد یکبار دیگر از این کوچه، مثل نسیم گذر کردی در صحن سینۀ مشتاقم، عطر عبای تو میخندد این شعر هجرت من بوده، از مروهای نفس آلوده در چشمهای زلال بيت، دارد صفای تو میخندد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
به رفتارت نمیآید که اهل این زمین باشی گـمانم شـهـروند آسـمـان چـندمین باشی برایت فـرشهای پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجادهنشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آنچنان باشی، بنا شد اینچنین باشی خدا میخواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین باشی به لطف آن همه داغی که در کربوبلا دیدی تمام عـمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجادهات کافیست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی سائیده از سجده فقط شایستهات این است «زین العابدین» باشی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
شهرِ پیغمبر پُر از شادی شده با جلوهات فصل فصلِ عشق و آزادی شده با جلوهات با ظهورت قلبِ اربابم حسین موّآج شد غـصّه و اندوهِ مـولای زمان تاراج شد بیبرو و برگرد راهیام به سمت کربلا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
سرچشمۀ فیض کردگار آمده است در هودجی از قدر و وقار آمده است ***************** ای سیـد سـجـاد و حـسینی جلوات با آمـدنت روح دگـر یافت صلات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
ای به لطفت عالمی مدیون علیبن الحسین ای کرم در بیت تو قانون علیبن الحسین ای که باران از غلام تو اطاعات میکند گوشه چشمی کن بر این هامون علیبن الحسین مهربانیهات بر مروان ملعون هم رسید از تو حتی دشمنت ممنون علیبن الحسین دوست دارم مثل تو با گریه روزم شب شود ای بـرازنـده بـرایت نـام زیـبـای عـلـی ای به دوشت کیسههای نان و خرمای علی با تمـاشـایت مدیـنه یا عـلی سر میدهد ناصـر دین خـدایی و خـدایت نـاصرت دستِ فوق دستها، دست قدیر و قادرت بعد بابا، تو وجـودت بـود اصلا انـتقـام من ز یارب یارب او تا خدا راهی شدم با صحیفه مست از فیض سحرگاهی شدم تو حسینِ زینب کبری شدی بعد از حسین سید و سالار عاشورا شدی بعد از حسین در چهل شب جور شد اشک چهل سال تو آه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
ای عـــلــی اوّل از آل عـــلـــی وارث اِکــرام و اِجــلال عــلـی پـیـشـتـاز و پـیـشـوای اهـل دین مظـهـر تـوحـیـد فـخـرُ العارفین حُـجّــةُ الله و امــامُ الـمَـشـرِقـیـن سـیّـد سـجّـاد عـلـیّ بن الـحُـسـین نـور چـشـمِ نـور عـیـنِ فـاطـمه یــادگــاریِ حُــســیـنِ فــاطــمـه رونـوشـت زُهــد شــاه لافــتــی مـــاه دامـــاد امــام مــجــتــبــی عــرش حـق آئـیـنـۀ سـجّــادهات سـجـده و ذکر و دعـا دلـدادهات محوِ سعیِ تو صفا و مروه است تو غلامت مُستجابالدّعوه است عقلها در باب تو سر در گُماند نـقـطـهای در آسـمـان چـارُمانـد مـادر تو خاک بوس فـاطمهست فخرش این بس که عروس فاطمهست مـادرت نـامـوس شاه کربلاست خطبه خوان عقد او شیر خداست شهـربـانـو عـزّت ما مَردُم است شاهـدُخـت یـزدگِـرد سـوّم است من ز توصیفش زبانم قاصر است مادر معصوم قطعاً طاهـرهست مـادری اینگونه بـابـایی چـنـین جمع این دو کیست؟ زین العابدین گر چه از اکبر کمی کوچکتری در حـقـیـقـت تـو عـلـیِ اکـبـری روح ما را کرده ذکرت صیقلی یا عـلـیّ بن الحُـسـیـن بن عـلـی کـوری چـشم نـمـک نـشنـاسها پیـش مرگـت میشوند عـبّاسها گرچه در دشـت بـلا تب داشتی عـمّـهای مـانـنـد زیـنب داشـتـی دم بـه دم داغ مُـکــرّر دیــدهای ذبح هـفـتاد و دو تا سـر دیـدهای بـا چه حـالـی پـیـکـر بـابـات را جـمـع کـردی در مـیـان بـوریا؟ تو چهـل منـزل اسـارت دیدهای خـیـمۀ در حـال غـارت دیـدهای درد با هر عضو تو درگیر بود دست و پایت در غُل و زنجیر بود شــاهــدم دروازههــا، بـازارهـا کُـشـتـهانـد ایـن مـرد را آزارها آه از آن آتـش که در شــام بــلا هم سرت را سوخت هم عمّامه را آه از آن ساعت که در بزم شراب خیزران میخورد بر لب با شتاب چـوبدستی یـزید از پا نـشـست چون که دندان ثـنایا را شکست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
السلام ای حجّـت معـبود زین العـابدین ای که وصفت سجده بر مسجود زین العابدین سجدههایت همچو معراج است سجاد الاُمم لطف بیپـایان تویی ای مالک کل نِعَـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
وقتی که شب یلداتر از گیسوی یار است روی زمین زیباتر از صبح بهار است عود و گلاب آرید و شیـرینی و اسپـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
این کمترین از ذرّه را شکـرت نیاید وز عهدۀ شکر تو کی چون من بر آید ای اسـم تـو تـسـبــیـح کـل مـاسـوالله والله نـامت، عـقـده از دل میگـشایـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
سـپــاه عـشـق را یـار آفــریـدنـد وفـا را طـرفـه مـعـمـار آفـریدند گـلـی خـوشـتـر ز بـاغ آفـریـنش به رنـگ و بـوی دادار آفـریـدند سپهر عزم و ایمان خـلق کـردند محـیـط عـشـق و ایـثـار آفـریدند بــشــارت بـاد انـصــار خــدا را کـه عـبــاس عـلـمـدار آفــریـدنـد زهی حسن زهی خلق و زهی خو مــحــمـد را دگـر بـار آفــریـدنـد علی دست خـدا را دست و بازو خـدا را مـیـر انـصـار آفــریـدنـد یـگــانـه یـوسـف مـصـر بـقـا را به نـقـد جـان خـریـدار آفـریـدنـد نه یک مه صد فلک خورشید توحید نه یک گل بلکه گـلـزار آفـریدند تعالی اله زهی مهر و زهی قهر که با هم جـنّـت و نـار آفـریـدنـد ادب را عشق را صدق و صفا را به یک تابـنده رخـسـار آفـریـدند فــروغ چـشـم خـیـر الـنـاس آمـد خـــداونـــد ادب عـــبـــاس آمـــد محیط عصمت و تقوی گهر زاد سپـهـر عـفـت و ایمان قـمـر زاد ز خلـقـت میرسد آوای تـبـریک که نامـوس خـدا امشب پـسر زاد سـلام حق بر آن مادر که امشب پـسـر بـا قـدر و اجـلال پـدر زاد به هر شور آفرین شور آفرین شد زهر پاکـیزه جان پاکـیزهتـر زاد خـــریـــدار بـــلای کــربـــلا را پی ایثار چشم و دست و سر زاد تـحیـت از خـدا این شـیـر زن را که بر شیر خـدا شـیری دگر زاد زمـیـنـی خـوانـمـش یا آسـمـانـی ملک آورده این زن، یا بشر زاد؟ درخــت آرزوی مــرتـضـی را برای ظـهـر عـاشـورا ثـمـر زاد خـدا را بـین خـدا را بین خـدا را که او مــرآت حــیّ دادگـــر زاد عــلـی را ســورۀ انــا فــتــحـنــا خـدا را آیـت فــتـح و ظـفــر زاد تـمـام کـربـلاهـا گـشـتـه گـلـشـن حـسین بن عـلی چـشم تو روشن
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
شهرِ مدینه حسّ و حالی دارد امشب گویا هوای یک وصالی دارد امشب آمـد قــمــر... آمـد پـنــاهِ آسـمــانهـا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
آمـد در آغـوش عـلـی از ماه زیـبـاتـر دور و بر گهوارهاش بر پا شده محشر پشت و پناهـش آمده با اشـتـیاق امشب زینب خبر آورده، شد أم البـنـین مادر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
گُـل بـریـزیـد عـزیـزِ جـان آمد مــاهِ زیـــبــای آسِـــمـــان آمــد آمـد آن دلـبـری کـه بـا قـدمـش لـطـفِ مـمـتـد و بـی کـران آمد تو بخـوان سـائـل از سر مستی غــیــرت الــلّـهِ خــانِــدان آمــد چه شـبی شـد شب صـفا امشب شـب پــیــدایـش وفـــا امــشـب میدرخـشد نگـین الـماس است پدر فضل و نامش عباس است دلنشین است و خوش قـدم باشد چـشـمـۀ بـخـشـش و کـرم باشد حـمــد لـلّـه کـه عـاشــق یـاریـم خـادم ایـن امـیــر و دربــاریــم
: امتیاز
|